خلع سلاح لبنان: سایه دیکته خارجی بر اراده ملی 

فشار‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی، لبنان را در برابر انتخابی تاریخی قرار داده؛ مقاومت یا تسلیم؟ 

باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - لبنان در میانه طوفانی از فشار‌های خارجی و تنش‌های داخلی گرفتار شده است؛ جایی که خواست مردم برای حفظ سلاح مقاومت در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی با نقشه‌های پیچیده آمریکا و متحدانش برای خلع سلاح حزب‌الله در تقابل است.

چرا اسرائیل به وعده‌ها خیانت می‌کند؟ 

از زمان امضای توافق آتش‌بس در نوامبر ۲۰۲۴ میان لبنان و رژیم صهیونیستی با میانجی‌گری آمریکا، لبنان به تمامی تعهدات خود پایبند بوده است. اما رژیم صهیونیستی، به اذعان منابع معتبر، نه‌تنها از پنج نقطه استراتژیک در جنوب لبنان عقب‌نشینی نکرده، بلکه با حملات مستمر به زیرساخت‌ها و مناطق غیرنظامی، توافق را به سخره گرفته است. رژیم صهیونیستی به بهانه هدف قرار دادن «انبار‌های سلاح» یا «چهره‌های میدانی حزب‌الله»، حملات هوایی و زمینی خود را تشدید کرده و حتی مناطق غیرنظامی را هدف قرار داده است. عامی روخکس دومبا، تحلیلگر صهیونیستی، در نشریه «اسرائیل دیفنس» صراحتاً اذعان کرده که بیانیه‌های بنیامین نتانیاهو درباره همکاری با لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله، صرفاً نمایشی سیاسی برای جلب رضایت توماس براک، فرستاده ویژه آمریکا، است. او تأکید می‌کند که رژیم صهیونیستی هیچ برنامه‌ای برای کاهش حضور نظامی خود در جنوب لبنان ندارد و این حضور را «عنصری حیاتی» برای بازدارندگی در برابر حزب‌الله می‌داند.

این نقض آشکار توافق آتش‌بس، همراه با فشار‌های فزاینده آمریکا از طریق «سند براک» که ضرب‌الاجلی تا پایان سال ۲۰۲۵ برای خلع سلاح حزب‌الله تعیین کرده، لبنان را در تنگنای سیاسی و امنیتی قرار داده است. توماس براک در دیدار‌های اخیر خود با مقامات لبنانی، با لحنی آمرانه از ضرورت تسریع در اجرای این سند سخن گفته و هشدار داده که «تحولات منطقه ممکن است لبنان را پشت سر بگذارند». این تهدیدات، که با وعده‌های مالی مانند میلیارد‌ها دلار کمک اقتصادی از آمریکا و کشور‌های حوزه خلیج فارس همراه شده، تلاشی آشکار برای وادار کردن دولت لبنان به پذیرش دیکته‌های خارجی است. اما این فشار‌ها در حالی اعمال می‌شود که لبنان با بحران‌های عمیقی، چون فروپاشی اقتصادی، نیاز فوری به بازسازی مناطق جنگ‌زده و مسئله اسیران لبنانی در زندان‌های رژیم صهیونیستی دست‌وپنجه نرم می‌کند. این واقعیت، پرسشی بنیادین را مطرح می‌کند: آیا خلع سلاح حزب‌الله، لبنان را به سوی ثبات هدایت می‌کند یا آن را در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی بی‌دفاع می‌سازد؟

حزب‌الله در برابر طوفان فشار‌ها 

حزب‌الله در این معادله، نه‌تنها به‌عنوان یک نیروی نظامی، بلکه به‌عنوان ستونی استوار در ساختار سیاسی و اجتماعی لبنان، موضعی قاطع و غیرقابل‌تزلزل اتخاذ کرده است. نعیم قاسم، دبیرکل این حزب‌الله، خلع سلاح را «گناهی نابخشودنی» و تسلیم در برابر «دیکته‌های آمریکایی-صهیونیستی» خوانده و هشدار داده که هرگونه تلاش برای اجرای این طرح ممکن است به «لغزش حوادث» به سمت جنگ داخلی منجر شود. این موضع با حمایت ضمنی نبیه بری، رئیس مجلس و رهبر جنبش امل، تقویت شده که از گفت‌وگوی ملی درباره «سرنوشت سلاح مقاومت» سخن گفته، اما از به‌کار بردن واژه «خلع سلاح» پرهیز کرده است. حزب‌الله سلاح خود را نه‌تنها ابزاری برای دفاع در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی، بلکه تضمینی برای بقای هویتی، سیاسی و نظامی خود می‌داند. نعیم قاسم این وضعیت را «تهدیدی وجودی» توصیف کرده و تأکید کرده که حزب‌الله آماده است در صورت لزوم «نبردی حماسی» علیه این طرح به راه اندازد.

حمایت مردمی از حزب‌الله، به‌ویژه در میان شیعیان، نشان‌دهنده جایگاه ریشه‌دار این گروه در جامعه لبنان است. نظرسنجی «الدولیة للمعلومات» نشان می‌دهد که ۵۴.۴ درصد از لبنانی‌ها معتقدند ارتش لبنان وارد رویارویی با حزب‌الله نخواهد شد، حتی اگر این گروه از تحویل سلاح خودداری کند. این دیدگاه با اظهارات ژنرال رودولف هیکل، فرمانده ارتش لبنان، همخوانی دارد که گفته است ترجیح می‌دهد استعفا دهد تا اینکه خون لبنانی‌ها به دست ارتش ریخته شود. این مواضع، احتمال درگیری داخلی را کاهش می‌دهد، اما همزمان نشان‌دهنده دشواری اجرای طرح خلع سلاح در بستری است که ارتش لبنان، از توان کافی برای مقابله با تهدیدات خارجی، به‌ویژه حملات رژیم صهیونیستی، برخوردار نیست.

منطق سلطه و بازآرایی منطقه 

فشار‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح حزب‌الله، بخشی از یک پروژه کلان‌تر برای بازآرایی منطقه به نفع منافع صهیونیستی است. دشمنی با پروژه صهیونیستی، بیش از یک موضع اخلاقی، یک ضرورت راهبردی است. اسرائیل امروز، دیگر به مرز‌های جغرافیایی پایبند نیست و با منطق «سلطه و کنترل» عمل می‌کند. این رژیم پس از موفقیت نسبی در تضعیف مقاومت در غزه، اکنون حزب‌الله را هدف قرار داده و در گام‌های بعدی، ایران، یمن و دیگر محور‌های مقاومت را نشانه خواهد گرفت. این الگو، که در حملات اخیر به یمن و تهدیدات علیه ذخایر اورانیوم ایران مشهود است، نشان‌دهنده استراتژی رژیم صهیونیستی برای خنثی‌سازی هرگونه تهدید بالقوه پیش از شکل‌گیری آن است.

اظهارات نتانیاهو درباره «اسرائیل بزرگ» و ایجاد مناطق حائل در کشور‌های همسایه، زنگ خطری برای لبنان و کل منطقه است. رژیم صهیونیستی، همان‌طور که در دهه ۱۹۸۰ مناطق امنیتی در جنوب لبنان ایجاد کرد، اکنون نیز به دنبال تثبیت حضور نظامی خود در این مناطق است. این استراتژی، به‌ویژه در پرتو نقض مستمر توافق آتش‌بس، نشان می‌دهد که خلع سلاح حزب‌الله نه‌تنها لبنان را بی‌دفاع می‌کند، بلکه راه را برای سلطه بیشتر این رژیم بر منطقه هموار می‌سازد. در این میان، وعده‌های مالی آمریکا و کشور‌های حوزه خلیج فارس که میلیارد‌ها دلار کمک اقتصادی را شامل می‌شود، تلاشی برای خریدن رضایت دولت لبنان است. اما این وعده‌ها، در غیاب تضمین‌های معتبر برای عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی، چیزی جز تله‌ای برای تضعیف مقاومت نیست.

مقاومت یا فروپاشی؟

آینده لبنان در این معادله به عوامل متعددی بستگی دارد. دولت لبنان، تحت فشار‌های خارجی و برخی جریان‌های داخلی، در مسیری گام برمی‌دارد که می‌تواند به تضعیف حاکمیت ملی و تشدید تنش‌های داخلی منجر شود. حسین الحاج حسن، نماینده پارلمان لبنان، با انتقاد از رویکرد دولت، تأکید کرده که مشکلات لبنان فراتر از مسئله سلاح است و شامل تجاوزات روزانه رژیم صهیونیستی، بازسازی مناطق جنگ‌زده و آزادی اسیران لبنانی می‌شود. او دولت را متهم کرده که به جای مقابله با این چالش‌ها، صرفاً به دنبال جلب رضایت آمریکا است، حتی به قیمت نقض قانون اساسی و میثاق ملی لبنان.

از سوی دیگر، حزب‌الله با پشتوانه مردمی و حمایت منطقه‌ای، نشان داده که آماده مقاومت در برابر هرگونه تلاش برای خلع سلاح است. اما تشدید فشار‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی، از جمله تهدید به قطع کمک‌های مالی یا مداخله نظامی مستقیم، می‌تواند لبنان را به سمت بحرانی بی‌سابقه سوق دهد. نعیم قاسم هشدار داده که در صورت تشدید فشارها، اعتراضات گسترده مردمی ممکن است حتی سفارت آمریکا در لبنان را در معرض خطر قرار دهد.

اتحاد منطقه‌ای یا تسلیم استراتژیک؟ 

لبنان امروز در برابر دو مسیر متضاد قرار دارد: تسلیم در برابر فشار‌های خارجی و پذیرش خلع سلاح حزب‌الله، که به معنای تضعیف مقاومت و افزایش آسیب‌پذیری در برابر رژیم صهیونیستی است، یا ایستادگی در برابر این فشار‌ها و حفظ سلاح مقاومت به‌عنوان تضمینی برای بقا. اما این انتخاب، تنها به لبنان محدود نمی‌شود. همان‌طور که سعید الحاج تأکید کرده، منطقه نیازمند یک بازنگری استراتژیک و درک مشترک از تهدیدات رژیم غاصب است. هرگونه شکاف در محور مقاومت، از لبنان تا یمن، به نفع رژیم صهیونیستی خواهد بود که به دنبال تثبیت سلطه خود در منطقه است.

نقش میانجی‌گری آمریکا نیز در این میان زیر سؤال است. اظهارات متناقض مقامات آمریکایی، از جمله توماس براک و لیندزی گراهام، که از یک‌سو وعده خروج رژیم صهیونیستی را می‌دهند و از سوی دیگر خلع سلاح حزب‌الله را پیش‌شرط هرگونه همکاری می‌دانند، نشان‌دهنده فقدان صداقت در این میانجی‌گری است. به نظر می‌رسد آمریکا و رژیم صهیونیستی، با سوءاستفاده از ضعف‌های داخلی لبنان، به دنبال تحمیل طرحی هستند که نه‌تنها حزب‌الله، بلکه کل محور مقاومت را تضعیف کند. اما این استراتژی، همان‌طور که تاریخ منطقه نشان داده، با مقاومت مردمی و منطقه‌ای مواجه خواهد شد.

مقاومتی که خاموش نمی‌شود

لبنان در آستانه تحولی سرنوشت‌ساز قرار دارد. خواست مردم، همان‌طور که در نظرسنجی‌ها و مواضع حزب‌الله و متحدانش بازتاب یافته، حفظ سلاح مقاومت به‌عنوان سپری در برابر اشغالگری است. اما فشار‌های خارجی، از تهدیدات مالی تا مداخلات نظامی، این کشور را در معرض خطراتی بی‌سابقه قرار داده است. آینده لبنان به توانایی آن در حفظ وحدت داخلی، مقاومت در برابر دیکته‌های خارجی و تقویت همکاری‌های منطقه‌ای بستگی دارد. حزب‌الله، با پشتوانه مردمی و منطق بقای خود، نشان داده که سلاحش را زمین نخواهد گذاشت، اما این ایستادگی ممکن است هزینه‌های سنگینی به دنبال داشته باشد. در این میان، منطقه باید از تجربه لبنان درس بگیرد: تسلیم در برابر پروژه صهیونیستی، نه‌تنها یک خطای اخلاقی، بلکه یک خودکشی استراتژیک است که آینده کل منطقه را به خطر خواهد انداخت.

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار